تعطیلی آخر هفته
چهارشنبه هم از مهد کودک رفیتم خونه مامان شهناز و با هلیا رفتیم پارک. اینهم عکس پارک که سوار چرخ و فلک شدیم و خیلی با هلیا خندیدیم. (البته این عکس دزدیه. از وبلاگ هلیا مامان برداشته )
پنج شنبه خونه مامانی شهناز بودم و مهدکودک نرفتم. خونه مامانی بهم خوش میگذره چون باهم میریم سبزی میخریم. میریم پشت بوم لباس پهن می کنیم و کارهای دیگه...
جمعه هم توی خونه کلی آتیش سوزوندم. اولا" که همیشه که ساعت ١٠ به زور از خواب بیدار میشم، ساعت ٩ مامانم و بیدار کردم و با هم رفیتم توی اتاق من و صبحانه خوردیم و بازی کردیم . بعدا"هم بابا رو بیدار کردیم و بابا رفت سلمونی و من و مامانم هم رفتیم پارک روبروی سلمونی و منهم اونجا کلی بازی کردم و البته دوباره چرخ و فلک سوار شدم. بعدش هم رفتیم خونه. اینهم چند تا عکس قدیمی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی