مشکل ایجاد شده در وبلاگ من
چند روزی بود که به سایتم سر نزده بودم، آخه به مشکل خورده بود و نشون نمی داد تا اینکه تلگراف زدیم به آقای مدیر و آقای مدیر هم خیلی زود درستش کرد مرسی آقای مدیر
دیروز با خاله نیر اینا رفتیم پارک شاهد و سوار ماشین برقی شدم البته با مامانم. یکی از ماشینا روهم خاله نیر و یکی هم کامیار و یکی هم عموسعید سوار شدم و هی با هم تصادف می کردیم و من غش غش می خندیم.
ولی از ماشین برقی که پیاده شدیم و رفتیم که من سوار هلی کوپتر بشم، مامانم یه دفعه گفت که گوشی موبایلش گم شده و همگی ناراحت شدیم و دنبال موبایل گشتیم ولی نبود که نبود آخ آخ آخ مامانم با گوشیش ازم عکس انداخته بود ولی حیف شد عکسام هم با موبایل مامانم رفت.
ولی بابام همش میگه فدای سرت . ولی مامانم باز هم ناراحته. خوب چیکار کنه. گوشیشو دوست داشت دیگه ..........................
همش من به مامانم می گفتم: مامانی یک گوشی خشگل دوباره بابایی برات میخره. ناراحت نباش